از زمانیکه بحث فیلترینگ مطرح شد و تلگرام تحت تاثیر آن قرار گرفت تقریبا فضای مجازی منظورم شبکه های اجتماعی رو گذاشتم کنار یعنی فقط یک واتس اپ هست که هیچ گروه و کانالی نداره و ایتا که چند کانال محدود که هرازگاهی به آن سر میزنم. اینکه این کار خوبه یا بد فعلن تصمیمی هست که توی این مقطع زمانی گرفتم و همچنان هم دوست دارم این کار رو ادامه بدم چومکه چند وقت پیش هم یکی از دوستان که قصد داشت یک گروه توئیتری تشکیل بدهد ازم خواست که بیام توئیتر اول وسوسه شدم ولی بازهم گفتم نه.
قبلا شنیده بودم که بعضی از این دانشمندانی که ما در دانشگاه نظریاتشان را می خونیم از دید ما زندگی شخصی جالبی نداشتند و کارهایی رو میکردند که در فرهنگ اسلامی ایرانی جزو کثیف ترین و شنیع ترین اعمال باشه و همیشه پیش خودم میگفتم اینها اگر فرهیخته بودند پس چرا اینطوری زندگی می کردند. از قضا چند وقت پیش صفحه اینستا فیروز نادری رو دیدم و جملات و اظهاراتش باعث تعجبم شد چون از قبل ایشون رو میشناختم ولی موضع گیری های ایشون رو در مورد فرهنگ و اجتماع ت نمی دونستم؛ نمونش این پستی که اخیرا توی صفحه اینستاگرامش گذاشته
هردو اماده. کدامیک رو انتخاب می کنید!!
این پست رو یک جوان بیست ساله نگذاشته بلکه نادری 73 ساله گذاشته
فقط برای اینکه حجاب رو بزنه
فقط سیاه نمایی بلده
ولی از یک چیزی خوشحالم که پیشرفت ایران در عرصه فضا و علوم دیگر بدون نیاز از اینگونه افراد است. کسانیکه یک نقطه ضعف کوچکی رو بولد میکنند و برای آن مرثیه خوانی میکنند ولی هیچگاه حاضر نیستند پیشرفت ایران را بپذیرند حتی با یک عکس
امسال فکر می کنم در مریض شدن رکورد شکنی کردم . داستان مریض شدنم از ایام ماه رمضان و در لیالی قدر شروع شد خیلی سخت و بد بود و باعث شد یک هفته نتوانم روز بگیرم به طوریکه خودم شک کردم که نکنه بیماریم جدی باشه و هنوز تشخیص داده نشده که الحمدلله بعد از چند روز در روند بهبودی تسریع شد و باعث رفع نگرانی خودم و خانواده بشود. یاز هم از پاییز تا امروز فکر میکنم این دفعه چهارم پنجم باشه که به پزشک مراجعه کرده باشم که اخرین دفعه آن پریشب بود وقتی که بازیی ایران و چین رو میدیدم بین دونیمه شرایط وضع بدنم ناگهان تغییر کرد و مجبور شدو بعد از بازی ساعت یازده شب به پزشک مراجعه کنم. این شاید طی سالیان اخیر بی سابقه باشه و نکته جالبتر اینکه در هر مریضی دوبار به پزشک مراجعه کردم تا روند بهبودی تسریع شود.
.:: شنبه 1397/8/5 - مسجد کوفه، آغاز پیاده روی .::
ساعت 9 صبح همه وسایل رو جمع کردیم و به سمت مسجد کوفه حرکت کردیم. مسجد کوفه تو برناممون نبود ولی دیروز تصمیم گرفتیم که حتما به مسجد کوفه هم برویم. از موکب تا محلی که ونها برای مسجد کوفه می بردند ده دقیقه ای فاصله بود که پیاده رفتیم. توی مسیر مردم پیاده به سمت مسجد کوفه حرکت می کردند و باز هم صحنه های زیبایی رو می دیدم و به فکر فرو می رفتم و پیش خودم غبطه می خوردم چه عشقی این مردم دارند؟چه اعتقادی ؟ حدود ساعت 10:30 به مسجد کوفه رسیدیم . بافت قدیمی این مسجد و اطراف آن خیلی توجهم رو جلب کرد و حس خوبی رو بهم منتقل کرد. در اطراف مسجد یک ایرانی توجهم را جلب کرد که برای عده ای سخنرانی می کرد. مردم داشتند یکی یکی به این جمع می پیوستند و من هم رفتم ببینم در مورد چی صحبت میکنه. روضه می خواند از غربت و مظلومیت حضرت علی ع میگفت و مردم اشک می ریختند. پس از سخنرانی این به طرف مسجد حرکت کردیم و چون آنجا امانت داری نبود! اول من رفتم به مسجد رفتم. مکانهای زیارتی این مسجد و این که در هر گوشه ای نماز داشت را برای اولین بار تجربه می کردم پیش خودم میگفتم ای کاش زودتر می آمدم یا روز قبل می امدم تا این اعمال رو بتونم انجام بدهم و چون زمان کافی نداشتم و علی هم بیرون منتظرم بود سریع اعمال رو به جا آوردم - البته نه به دل جمع و کامل رفتم - و از مسجد خارج شدم تا علی هم بیاید و اعمال را انجام دهد. ساعت 13:30 بود که پیاده روی رو از مسجد کوفه به سمت حرم امام حسین ع آغاز کردیم و این بار طریق العلما رو دوست داشتیم تجربه کنیم و در این مسیر قدم برداریم.
ادامه مطلب.:: نجف - پنجشنبه 97/8/3 اذان مغرب ::.
چند دقیقه ای مانده به اذان مغرب که به شهر نجف رسیدیم. ترافیک، ازدحام جمعیت و شلوغی خیابانها غوغا می کرد، موکبها در هم تنیده و از چند کیلومتری حرم مطهر حضرت علی ع زده شده بودندو یک فضای زیبای عشق و عاشقی را تصویر کشیده بودند ؛ آسمان ابری و توام با رعد و برق هایی توجهمون را به خودش جلب می کرد. ماشین تا جایی که امکانش بود ما را برد و سرانجام در نزدیکترین نقطه به حرم از ماشین پیاده شدیم و ادامه مسیر ار پیاده رفتیم. در مسیر موکبها رو یکی یکی رد میکردیم و از دیدن این همه عشق و محبت به خاندان اهل بیت لذت می بردیم ،رعد و برق ها همچنان ادامه داشت هنوز چند دقیقه ای از پیاده روی نگذشته بود که بانگ اذان مغرب بلند شد. به یکی از موکبها که سجاده های نماز را برای زوار پهن کرده بود رفتیم با شروع نماز باراندگی شروع شد وتا بعد از نماز هم ادامه داشت. این برای سومین بار در امروز بود که زیر باران ماندیم. بارندگی چند دقیقه ای طول نکشید و پس از توقف، به مسیر ادامه دادیم.
ادامه مطلب
از زمانیکه بحث فیلترینگ مطرح شد و تلگرام تحت تاثیر آن قرار گرفت تقریبا فضای مجازی منظورم شبکه های اجتماعی رو گذاشتم کنار یعنی فقط یک واتس اپ هست که هیچ گروه و کانالی نداره و ایتا که چند کانال محدود که هرازگاهی به آن سر میزنم. اینکه این کار خوبه یا بد فعلن تصمیمی هست که توی این مقطع زمانی گرفتم و همچنان هم دوست دارم این کار رو ادامه بدم چونکه چند وقت پیش هم یکی از دوستان که قصد داشت یک گروه توئیتری تشکیل بدهد ازم خواست که بیام توئیتر اول وسوسه شدم ولی بازهم گفتم نه.
قبلا شنیده بودم که بعضی از این دانشمندانی که ما در دانشگاه نظریاتشان را می خونیم از دید ما زندگی شخصی جالبی نداشتند و کارهایی رو میکردند که در فرهنگ اسلامی ایرانی جزو کثیف ترین و شنیع ترین اعمال باشه و همیشه پیش خودم میگفتم اینها اگر فرهیخته بودند پس چرا اینطوری زندگی می کردند. از قضا چند وقت پیش به طور اتفاقی صفحه اینستا فیروز نادری رو دیدم . کنجکاو شدم بیبنم نظراتش چیه و چه نگاهی به مسائل داره یه مقداری که دنبال کردم جملات و اظهاراتش باعث تعجبم شد چون از قبل ایشون رو میشناختم ولی موضع گیری های ایشون رو در مورد فرهنگ و اجتماع ت نمی دونستم؛واقعا نمی دونم چی بگم، نمونش این پستی که اخیرا توی صفحه اینستاگرامش گذاشته
هردو اماده. کدامیک رو انتخاب می کنید!!
این پست رو یک جوان بیست ساله نگذاشته بلکه نادری 73 ساله گذاشته
فقط برای اینکه حجاب رو بزنه
فقط برای سیاه نمایی
ولی از یک چیزی خوشحالم که پیشرفت ایران در عرصه فضا و علوم دیگر بدون نیاز از اینگونه افراد است. کسانیکه یک نقطه ضعف کوچکی رو بولد میکنند و برای آن مرثیه خوانی میکنند ولی هیچگاه حاضر نیستند پیشرفت ایران را بپذیرند حتی با یک عکس
من عاشق حرمتم
دیوونه کرمتم
عمری پای علمتم
یاحسین
کربلا تمام آرزومه
کربلا رویای ناتمومه
کربلا عکس تو روبرومه
شنیدن این صوت زیبا را از دست ندهید
امشب شب سوم ماه رمضانه تو مجلس بی اختیار همینطور یاد شب سوم محرم میوفتادم.شب سوم محرم خیلی احساسیه خیلی خاصه. خیلی دلتنگ محرم شدم؛ یعنی میتونم محرم امسال رو هم درک کنم.
امشب به جای شعر شب جمعه روضه شب سوم رومیزارم
اومدی کنج ویرونه
سرزدی آخر به این خونه
تو ببخش گرفته ام لکنت
چون لبام مثل تو پرخونه
بابام بابام کجا بودی تو تاحالا
بابام بابام انگار تو هم زدن اینا
بابام بابام عمه میگفت رفتی سفر
بابا رفتی چرا رو نیزه ها
من میدونم اخرشم از دیدنت سیر نمیشم
با اینکه تنها یه سری تو رو به هیچکی نمی دم
شنیدن این روضه زیبا رو از دست ندهید(اینجا)
چند شب پیش مقام معظم رهبری در دیدار با شاعران و اساتید دانشگاه فرمودند:من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است. من از صداوسیما گلهمندم، به دلیل اینکه به جای ترویج زبان صحیح و معیار و زبان صیقلخورده و درست، گاهی زبان بیهویت و تعابیر غلط و بدتر از همه تعابیر خارجی را ترویج میکند. انتشار فلان لغت فرنگی یک مترجم یا نویسنده از تلویزیون، موجب عمومی شدن آن لغت و آلوده شدن زبان به زوائد مضرّ میشود. نگذارید زبان فارسی دچار فرسودگی و ویرانی شود.
امروز این رومه که به دستم رسید بررسی که کردم فقط در صفحه اول از پنج شش لغت فرنگی استفاده شده است!!! حالا در بقیه صفحه ها چه تعداد لغت بکار رفته الله اعلم. این فقط در صفحه اول یک رومه است؛ چند رومه داریم؟ چند هفته نامه؟ ماهنامه فصلنامه سایتها و صدا و سیما رادیو خبرگزاری های گوناگون که اگر بخواهند این گونه از لغات فرنگی استفاده کنندزبان فارسی دچار یک بحران می شود. نکته ای که خیلی نگران کننده است استفاده این لغات در گفتار و نوشتار به یک عادت تبدیل شود که در این صورت این بحران تبدیل به یک فاجعه می شود و نکته بسیار نگران کننده تر این است که همه نظاره گر هستند و هیچ کسی و یا هیچ نهاد یا سازمانی تلاشی نمی کنند که در جهت حل این مشکل اقدامی کنند و روز به روز هم دامنه این لغات در حال افزایش است بنظرم حداقل آن این است که قوانینی برای رسانه های دیداری و شنیداری تصویب شود که انها را مم کند تا از این لغات استفاده نکنند
دیروز با یکی از اساتید حوزه و دانشگاه قرار داشتم از محل کار مستقیما رفتم دفتر ایشون منتها یک ساعت زودتر! در این فاصله یک ساعت با اینکه زیاد احساس گرسنگی نمی کردم ولی گفتم با یه ساندویچ ساده یه "ته بندی" بکنم. اطراف دفتر ایشون را گشتم ولی مغازه ساندویچی نبود باز هم گشتم و کمی دور شدم تا اینکه روبرویم اون طرف خیابون دیدم مغازه ساندویچی هست دوسه قدم که رفتم طرف مغازه فروشنده رو که دیدم، مسیرم رو عوض کردم و به راهم ادامه دادم. نمی دونم چرا این واکنش رو نشون دادم ولی پیش خودم گفتم درسته گرسنه هستی ولی از همه جایی هم نباید غذا تهیه کنی! و دوباره به مسیرم ادامه دادم تا اینکه وقتی دیدم مغازه ای دیگه نیست برگشتم و رفتم داخل ماشین نشستم تا وقت قرار فرا برسه.
دیشب بعد از این اتفاق داشتم مطالعه میکردم که مطلبی از یکی از علما در همین خصوص توجهم رو جلب کرد و برایم خیلی جالب شد که این واکنشم با این مطلب ارتباط داره.
از غذای بازار نخورید که تا چهل روز حس و حال عبادت را از شما میگیرید."
در توضیح این سخن باید گفت: که نفس آشپز بر ملکوت غذا اثر دارد، حتی این قدر این موضوع دقیق و رقیق است که نگاه اشخاصی که در آن مغازه رفت و آمد میکنند به آن غذا نیز خالی از تأثیر نیست!
لذا مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی فرمودند:
(از غذاها و میوه هایی که چشم مردم به آنها افتاده تهیه نکنید!)
لذا اگر امکان دارد برای تهیهی مایحتاج از مغازهای خرید کنیم که شخص مؤمن و مقیدی باشد و معتقد به حلال و حرام باشد.
ممکن است از جهت ظاهری غذایی پاک باشد اما از جنبه ملکوتی با تأثیر گرفتن از نفوس اشخاصی که در تهیه و طبخ غذا نقش دارند ناپاک باشد.
و کسانی که در طبخ غذا نقش دارد حالات و نیات و با طهارت بودن یا نبودن و عصبانی بودن یا خوشحال بودن و یا ناراحت بودنشان در غذا تأثیر می گذارد.
یکی از اساتید طب میفرمودند: با یکی از اهل سلوک در صف نانوایی ایستاده بودیم، بعد از چند دقیقه نانوا با یکی از مشتری ها دعوایش شد، وقتی دعوا تمام شد و نوبت به ایشان رسید از آن نان هایی که حاضر شده بود و جلوی نانوا قرار داشت نخریدند و فرمودند حالت عصبانیت نانوا به این نانها منتقل شده و استفاده از این نانها تاثیر بدی بر نفس میگذارد.
اگر غذایی شبهه ناک بود و یا نمیدانستیم که کاملا پاک است یا خیر (مثل اکثر غذاهای زمان حاضر) میتوانیم اول غذا یا قبل از هر لقمه "بسم الله الرحمن الرحیم" بگوییم و با وضوء باشیم
امشب حس و حال شب هایی که پست شب جمعه را میزاشتم، ندارم.
هیچ وقت دوست نداشتم پست های این شب رو از رو عادت بزارم.
امشب نمیدونم چرا؟
ولی میدونم!
این دوسه روز کلن تمام حس و حال خوبم رفت.
عهدم به منزل نمی رسد
و تقریبا متزل
عهدی که سحرگاه چهلم باید در بین الحرمین تمام میشد
ولی امسال شاید شاید . اربعین کربلا نباشم
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
همین!
مسیر روضه باز به سمت گودال رفت
حسین کنار آب تشنه لب از حال رفت
بسر ن زینب کنار مقتل گفت
از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت
خستگی از بدنت می ریزه
داره نیزه به تنت می ریزه
مگی چی گفتی عدو سنگت زد
داره خون از دهنت می ریزه
--------------------------------
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اگه می خواهی یک بار دیگر در محرم نفس بکشی،اگه از گریه سیری که در محرم نکردی خجلت زده ای،اگه دلت همچنان به نخ علم عزای امام حسین دوخته شده. این فیلم کوتاه رو از دست نده (فیلم)
شما بعنوان مسئول پدافند هوایی در دوران دفاع مقدس بفرمایید چرا شهید بابایی در دوران مسئولیت شما توسط پدافند خودی به شهادت رسید؟
پی نوشت:
در جلسه امروز هیئت دولت گفته 7سال مسول پدافند هوایی بودم، در مخیله ام نمی گنجد که یک هواپیمای مسافربری در مسیر هوایی و در کنار فرودگاه بین المللی مورد اصابت قرار گیرد.
چند وقتیه سوالی که برایم بوجود اومده اینه که میزان تاثیر پذیری شهرهای ایران از لیبرالیسم و تمدن غرب در حوزه برنامه ریزی شهری بویژه بعد از انقلاب اسلامی چقدر است؟ جواب به این سوال بنظرم میتونه یکسری از مشکلاتی که امروز شهرهای ما با آن مواجه است را حل کند در حقیقت مشخص می کند که منشاء مشکلات ما در شهرها از کجاست؛ این مسئله انجایی اهمیت آن مشخص می شود که انسان بوضوح دو رویکرد متفاوت و البته متضاد را در برنامه ریزی شهرها می بیند شهرهای ما امروزه آمیخته ای از برنامه ریزی شهری اسلامی و غربی است که بنظرم رویکرد غرب بنا به دلایلی در حال گسترش می باشد. شهر مشهد و قم نمونه بارز برخورد این دو جریان فکری می باشد که مدیران آن نسخه های غربی را الگوی خود قرار داده اند!
دیدن این کلیپ زیبا رو از دست ندهید.
مدت زمان: 2 دقیقه 5 ثانیه
اوایل امسال بود (30 خرداد ماه) اعضای شورای شهر با دعوت و اعلام همکاری برخی جوانان شهر تصمیم گرفتند که از نظرات جوانان در مدیریت شهری استفاده کنند و به عنوان بازویی برای آنها باشند. بنده در حوزه فرهنگی و مسائل شهری چند نکته را گفتم که یکی از انها نداشتن یک رسانه قوی در شهر و شهرستان بود. مردم دولت اباد و در کل برخوار یک بلندگو قوی ندارند یک رومه، هفته نامه،ماهنامه،گاهنامه ، سایت خبری و. متاسفانه نداریم و همین باعث شده که طی سالیان متمادی حق مردم شهرمون پایمال بشود. هرچند در این جلسه خانم داوری از اعضای شورای شهر به نوعی مخالف بودند ولی این مطلب را طی این چندسال خودم دنبال کردم و به این صحبتی که کردم کاملا معتقدم. تریبون ضعیف یکی از مهمترین مشکلات ماست و متاسفانه مسئولین توجهی ندارند.
این چند روز که اعضای شورای شهر با شهرداری اصفهان بر سر میدان فرزانگان و عدم رعایت تعهداتش اختلاف دارند، این مسئله بوضوح پیداست.
روز جمعه حضورم در انتخابات از لحاظ مکان و زمان متفاوت بود. در همه انتخابات مقید بودم تا جایی که امکانش هست اول وقت حضور پیدا کنم و با یک سری آداب و رسوم ابداعی خودم. در این انتخابات تصمیم گرفتم که در اصفهان رای بدهم ولی متاسفانه نتوانستم صبح زود بروم پای صندوق رای و با یک تاخیر هفت هشت ساعته حدود یاعت چهار چهارونیم بود که به یکی از حوزه های نزدیک بیمارستان غرضی مراجعه کردم و به لیست مورد تایید آیت الله مهدوی رای دادم.
هرچند هنوز آمار رسمی از حضور مردم در انتخابات اعلام نشده ولی با بررسی میدانی و پرس و جویی که از دوستان داشتم و آمارهای ارائه شده تا این لحظه نشان می دهد که مردم حضور کمرنگ تری نسبت به انتخابات های قبلی داشتند. اینکه چرا این انتخابات این جور شد نیاز به بررسی و تحلیل دارد که کار من و امثال من نیست که نظر بدهیم . ولی آنچه که از شواهد پیداست مردم واقعا از مسولین گلایه مندند به خصوص در این دوسال اخیر. دوسالی که در هر روز آن میشد بی تدبیری و بی هنری مسولین رو دید؛ در این دوسال هر روز مردم خودشان را در تنگناهای اقتصادی می دیدند و مستقیم سفرشان را تحت تاثیر قرار می داد. تصمیماتی که هر روز وضع مردم را بدتر می کرد مردم هم چاره ای جز تحمل یک فشار اقتصادی بر اثر بی تدبیری و بی خیالی مردم را نداشتند؛ هر روز مذاکره مذاکره مذاکره هر روز آمریکا آمریکا آمریکا و اینها هم دردی از مردم رو دوا نکرد. اینکه تا چقدر عمدا بوده یا سهوا این بحث دیگری است ولی برای نمونه مردم صبح از خواب بیدار بشوند و ببینند بنزین گران شده و با کمال وقاحت رئیس جمهور هم بیاید بگوید من هم وقتی بیدار شدم دیدم بنزین گران شده! مردم چه حالی پیدا می کنند.آیا برآشفته نمی شوند؟ ویا مفاسد اقتصادی دیگری که هر روز میبینیم که یک پای ثابت آنها دولتها و مسئولین هستند!
این مردم همان مردم چند روز قبل 22 بهمن و تشییع کنندگان شهید سلیمانی هستند پای کار این انقلاب و نظام اسلامی هستند ولی از مسئولین بدعهد و دروغگو که هر روز باتصمیمات و ت هایشان عرصه زندگی رو بر مردم تنگ می کنند بیزارند. بنظرم این مجلس کار بسیار سختی دارد باید با مجموعه قوانین و تصمیماتش نقاط ضعف دولت رو پوشش دهد و یکبار دیگر اعتماد مردم رو به مجلس برگرداند و از هم اکنون زمینه ساز یک انتخابات پرشور رو برای سال 1400 فراهم کند.
یک کاری میخام انجام بدم برای اولین بار که چند ماهی است شروع کردم و به نیمه راه رسیده؛البته تا اینجای کار من بهره برداری خودم رو کردم و به نتیجه ی خوبی رسیدم و اگر همین جا هم متوقف بشه حرجی برایم نیست چون که کارم رو انجام دادم ؛ حالا از اینجا به بعد میخام مسیرم رو عوض کنم و به نقطه ای که مدنظر دارم برسم . م هایی انجام دادم و از نظرات دیگران استفاده کردم و شاید اواخر این هفته رسما شروع کنم.
این روزها عجیب دلمون تنگ شده برای یه سرفه یا یه عطسه درست و حسابی توی جمع!!! همه حواسشون به همدیگه هست و به شدت همدیگه رو زیر نظر دارند. فقط کافیه یه سرفه یا عطسه بکنی حتی دیگه جات تو خونه هم نیست چه برسه محل کار و فضاهای عمومی. یه عطسه که بکنی همه بهت نگاه میکنند و پیش خودشون میگند نکنه این کرونا داشته باشه، نکنه ناقل باشه خلاصه اینقدر بهت نگاه میکنند که شرمنده میشی این از مردم ؛ اگه تو جمع دوستان وهمکاران باشی که دیگه وضعیت بدتر ازاینه! رفتی دکتر؟ حتما برو دکتر؟ یه کم به خودت برس؟ تبت رو حتما چک کن و سین جیم های دیگه که آدم توبه کار میشه که چرا سرفه کردم
دیروز نزدیک غروب بود از سرکار که برمیگشتم سر راهم رفتم از نانوایی میدان حج نون بخرم تو صف نانوایی یه پنج شش نفری بودند، همینطور که ایستاده بودم فکر میکردم که نکنه یکی از ینها کرونا داشته باشه، نکنه میز نانوایی آلوده به کرونا باشه و فکرای مختلف که یه دفعه بی اختیار ذهنم رسید به این حدیث گهربار نعمتان مجهولتان:الصحه و الامان این روزها مصداق بارز این حدیث است. سلامتی مردم که تحت تاثیر این ویروس قرار گرفته و هر لحظه ممکن است سلامتی انسان بوسیله این ویروس در معرض خطر باشه و در نتیجه امنیت روحی روانی و اقتصادی مردم بوسیله ان به شدت پایین امده و خانه نشینی مردم و رکود سنگین کسب و کار را در پی داشته است.
چند روز پیش با ماشین میخاستم یه نیم دور بزنم و برم ماشین رو پارک کنم که یه اشتباه محاسباتی کردم و ماشین کشید به سپر پرایدی که پارک بود؛ماشینم رو پارک کردم رفتم ببینم چطور شده دیدم سپر ماشین تو رفته و دوتا سوراخ نسبتا بزرگ ایجاد شده. تعجب کردم که این تورفتگی از ماشین من باشه !بهرحال نیم ساعتی اونجا کار داشتم و هردفعه ای هم نیم نگاهی میکردم که اگه صاحب ماشین اومد بهش اطلاع بدم. کارم تموم شد ولی نیومد چنددقیقه ای هم منتظرش ایستادم ولی خبری نشد ناچارا برایش یادداشت گذاشتم. شب ساعت نه ونیم ده بود که زنگ زد گفت یادداشتت رو دیدم وتشکر کرد که بهش اطلاع دادم و گفت الان تاریکه فردا میبینم ولی تو همون قسمت یه تورفتگی داشت که اگه بیشتر شده بود بالاخره فردا باهم صحبت میکنیم که دیگه تماس نگرفت.
دیشب چهارشنبه سوری بود مردم رو به سه گروه تقسیم کردم عده به دستورات پزشکان گوش کردند و به خاطر شرایط موجود (کرونا) بیرون نیامدند، عده ای هم آمدند بیرون رسم مزخرف چهارشنبه سوری رو انجام دادند و آتش روشن کردند و موسیقی و اسپیکر هایی با صداهای گوشخراش و گروه آخر هم به هر دوگروه خدمت کردند و شهر رو ضدعفونی کردند تا خدمتی باشد به مردم برای مبارزه با کرونا
اخبار و مطالبی که توی سایتها میخانم معمولا قسمت نظراتش رو هم میخونم ببینم مردم نظرشون راجع به اون مطلب چیه دیروز مطلبی خوندم به قسمت نظراتش مراجعه کردم دیدم یکی از کاربران مطلبی رو گذاشته که برایم خیلی جالب بود: "سلام استاد شما که فرمودید بذارید من هم یک خاطره بگم: به رسم دید و بازدید بعد از هر هیات میثاق با شهدای دانشگاه، یکی از بچه ها آمد سمت من و چون دیگران به غلط ما را هم پخی حساب می کنند، عرض ادب کرد و معانقه ای. بعد چند دقیقه ای من رو نگه داشت و از اینکه چقدر امام حسین علیه السلام ما را با همه بدی هایمان قبول دارد و خریده است و این که ما میتوانیم بیاییم هیات را نشانه همین فضل دانست و . خب هیات دیروقت تمام شده بود، مثلا 11 شب (به قول قدیمی ها به ساعت قدیم!). یکی زنگ زد بهش و او انگار عنان از دست داده باشد پی حرفش را با من قطع کرد و محکم بازوی مرا فشار داد که جایی نروم و مرا همین طور نگه داشت! چند نفری هم دور ما بودند. به پشت گوشیه کمی گوش داد و بعد داد زد که بندازشون بیرون . اینا موس موسشوننه. سه ماهه اجاره نداده. به زحمت دستش را از بازوم باز کردم ته قلبم گفتم که این مرام ندارد، عاقبت بخیر نمیشود. خلاصه این اواخر دیدم توی تلویزیون به عنوان محتکر ماسک جزو چند نفر شده . خیلی دور نیست از مااگر ما هم انصاف نداشته باشیم."
درباره این سایت